کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

منو عاشق کرد بعدش رفت...

من نه عاشق هستم ….

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من …..

من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب …..

که به صد عشق و هوس میارزد ……

کلبه کوچک قلبم

کلبه کوچک قلبم تاابدخانه ی توست

اشک من هرشب درخلوت  خویش بهانه ی توست

دل من کنارجمع گرچه که بی احساس است

ولی تاتودردل هستی خوارودیوانه ی توست

مانمی دانیم که فرداچیست درتقدیرمان

ولی امروزپناهگاه سرم شانه ی توست

فکرمن شایدهزاران خانه پرواز کند

کلبه ی قلبم ولی خانه وکاشانه ی توست….. 

یک نفر ادم را از ته دل دوست داشته باشه...

«...خیلی مهم است که یک نفر ، فقط یک نفر ... »
کمی مکث کرد ، انگار بغض راه گلویش را گرفت ، اما زود به خودش مسلّط شد .
 
« ... یک نفر توی دنیا، آدم را از تهِ دل دوست داشته باشد. میفهمی ؟ 
حتّی اگر بد دوست داشته باشد، یعنی از طرزِ دوست داشتنش خوشت نیاید .»

تنهام نذار...

یکی بود یکی نبود . زیر گنبد کبود
یه جوون خسته بود . که دلش شکسته بود….. که دلش شکسته بود

مثل بارون بهار . زار و زار گریه میکرد


لطفا برای ادامه داستان به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

مرا ببخش عزیزم که عاشقت شده ام

مرا ببخش عزیزم که عاشقت شده ام

مخل ثانیه ها و دقایقت شده ام
گذشته های قشنگت دوباره زنده شده
و در خیال خودم عشق سابقت شده ام
لیاقتیست تو را داشتن _ فرشته من _
دلم خوش است که این بار لایقت شده ام
برای رد شدن از رود تلخ خاطره ها
سوار شو ؛ بگذر تا که قایقت شده ام
و باز قایق دل را به سوی عشق بران
کنون که همدم باد موافقت شده ام
تو یادگار بهاری ؛ درون بوم دلم
تو دشت عاطفه ای و شقایقت شده ام
آهای دختر رویا ، آهای زندگی ام
ببین که آینه ای از علایقت شده ام
برای اینکه مرا حس کنی بصورت اشک
میان چشم تو ؛ همراه هق هقت شده ام
به دل نگیر گناه مرا الهه مهر
مرا ببخش که بد موقع عاشقت شده ام

چگونه توبه کنم...

چگونه توبه کنم از تو ای گناه قشنگ

چه می خواهد از من این دلتنگی؟!
به کوچه که می روم
یا به خانه که می آیم
به دنبال من است
به غم عشقی که مبتلا نیستم
درد بی پولی هم که نمی کشم
پس چیست که این قدر
مرا غمگین می کند
و چرا حس گریه دارم
بی هیچ ناراحتی؟
دراین صبح بهاری زیبا
معلوم نیست
چه می خواهد این دلتنگی
از آدم آواره ای مثل من
که تمام روز
کارم
راه رفتن
در امتداد دره است

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست


بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

فاضل نظری

یک زن گرانبهاترین اعجاز خداست

یک زن گرانبهاترین اعجاز خداست
برای داشتنش باید وضوی باران گرفت
و به نام عشق، شبنم وار بر عطر او سجده کرد
و هزار هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود
او اجابت میکند، عشقی بالاتر از خورشید
و زیباتر از مهتاب را
و تنها یک زن میداند آیین دوست داشتن را
و آنقدر زیبا هدیه میکند این عشق را که سیراب شوی
آری میدانی که او
الهه ی عشق است
و بهشت کمترین سرزمین اوست
تقدیم به همه ی مادران، زنان و دختران سرزمینم