کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

لب هایت هر ثانیه لمس خواهد شد

شب شد

لحظه ها را نقاشی باید کرد

در

دفتر

عشق

وقتی تو باشی

لب هایت هر ثانیه لمس خواهد شد

چشمهایت حلقه در چشمهایم

هیس

با قاب طلایی نگاهت

با من حرف بزن

دخترک کبریت


بعد از سال ها دخترک کبریت فروش را دیدم!

بزرگو زیبا شده بود....

به او گفتم:کبریت هایت کو؟؟

میخواهم این سرزمین را به آتش بکشم!

خنده ی تلخی کرد و گفت:کبریت هایم را نخریدند...

سالهاست که خودم را میفروشم!

ارغوان....

اکنون که ارغوان به تو نفروخت گل فروش

  پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش

از یاد بردن غم عالم؛ میسر است

  اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش

""فاضل نظری""