کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

بینظیرترین

بینظیرترین واژه هارااینجا به رخ نوشته هایم میکشی،،،تا در وصف همان نگاههای بینظیرت گفته باشم،،،چند سطرهم  نوشته باشم،،چند تا گل سرخ هم لای دفتر خاطراتم با تو گزاشته ام،،،تا بوی عطرش،،بپیچد در فضای ذهنم،،یاد تومرا باخودش به خیالهای دوردستترهای عاشقتر بودنها ببرد ،،وارام میشوم وقتی میبینم ارامورام زل زده ای به یک دسته گل از افتاب ،کنار پنجره،،درحیاط خانمان،،،همانکه خیالش هر لحظه با ما بود،،فدای سرت،،اگر کمی زود دیر شد،،امروزها ودیروزها ثابت کرده اند یا خاطره میشوند،یادرس زندگی یا عبرت،،،یا یک عشق عمیق ریشه دار،،یا یک یادگاری

می روم

می روم پشتِ سرم آب نپاشی یک وقت

کاسه ای نقره یِ مهتاب نپاشی یک وقت


خسته از بادِ خزان، خوابِ ابد می خواهم

عطرِ گُل سرزده در خواب نپاشی یک وقت


غرقِ نجوایِ سکوتم نشکن بغضم را

رویِ خاکم غزلی ناب نپاشی یک وقت


نوشدارویِ تو دیر آمده، آن را دیگر

رویِ زخمِ دلِ سهراب نپاشی یک وقت


بعد از این دلخوشِ تاریکیِ شبها هستم

نورِ شمعی به سرِ قاب نپاشی یک وقت


می روم دستِ خداحافظی ام را بفشار

اشکی از بدرقه بی تاب نپاشی یک وقت


بگذر از قافیه ها، آهِ جگرسوز نکش

سینه یِ سوخته ام را نخراشی یک وقت


وعده یِ ما به قیامت... نه که یادت برود

نه نیایی، نه نمانی، نه نباشی یک وقت