از یه جایی به بعد ...
مرض چک کردن موبایلت خوب میشه ،
حتی یه وقتایی یادت میره گوشی داری ، دیگه دلشوره نداری که گوشیتو جا بذاری یا اس ام اسی بی جواب بمونه .
از یه جایی به بعد ...
دیگه دوس نداری هیچ کس رو به خلوت خودت راه بدی حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه ،
از یه جایی به بعد ...
وقتی کسی بهت میگه دوستت دارم ، لبخند میزنی و ازش فاصله می گیری
از یه جایی به بعد ...
هر روز دلت برای یه آغوش امن تنگ میشه ، اما دیگه به هیچ آغوشی فکر نمی کنی .
از یه جایی به بعد ...
حرفی واسه گفتن نداری ، ساکت بودن رو به خیلی از حرفا ترجیح میدی و میری توی لاک خودت .
از یه جایی به بعد ...
از اینکه دوست داشته باشن می ترسی ، جای دوست داشته شدن ها توی تن و فکر و قلبت می سوزه
از یه جایی به بعد ...
فقط یه حس داری ، حس بی تفاوتی ، نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی و نه از دوست نداشتن ها ناراحت .
از یه جایی به بعد ...
توی هیجان انگیز ترین لحظه ها فقط نگاه می کنی...
تازه میشی مثل من...