چه می خواهد از من این دلتنگی؟!
به کوچه که می روم
یا به خانه که می آیم
به دنبال من است
به غم عشقی که مبتلا نیستم
درد بی پولی هم که نمی کشم
پس چیست که این قدر
مرا غمگین می کند
و چرا حس گریه دارم
بی هیچ ناراحتی؟
دراین صبح بهاری زیبا
معلوم نیست
چه می خواهد این دلتنگی
از آدم آواره ای مثل من
که تمام روز
کارم
راه رفتن
در امتداد دره است