کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

فقط برو...

میخواهی بروی؟

خب برو...

انتظار مرا وحشتی نیست

شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود

برو..

برای چه ایستاده ایی؟

به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟

برو..

تردید نکن

نفس های آخر است

نترس برو..

احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست

برو..

یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود

پس راحت برو

مسافری در راه انتظارت را میکشد

طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد

برو..

فقط برو.

گل من باغچه نو مبارک

چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدیدو به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی وبه جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی‌ ، حس کنی هنوزم دوسش داریچه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورشهمه وجودت له شده ….چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنیاما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی….چه قدر سخته وقتیپشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندیتا نفهمه هنوزم دوسش داری …….چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینیو هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لببگی : گل من باغچه نو مبارک

فقط به خاطرخودت...

سکوت رامیپذیرم اگربدانم روزی باتو

سخن خواهم گفت تیره بختی رامیپذیرم

اگربدانم روزی چشمان توراخواهم سرود

مرگ رامیپذیرم اگربدانم

روزی توخواهی فهمیدکه دوستت دارم

(دوست دارم فقط به خاطرخودت )

یادت هست. . . .

یادت هست می گفتی : اگر ترکم کنی روزی ، تمام عمر خاموشم ؟

به یادت هست می گفتی : نرو هرگز که من بی تو فراموشم؟

به یادت هست می گفتی : که هر لحظه ، شبها ، صدایت هست در گوشم ؟

کنون آن روزها رفته

، تو هم رفتی ،

اینک من شدم تنها ،

اسیر دردها ،

غمها تمام روزها ،

شبها ،

ماهها ...

شکسته در گلو بغضم ،

به یادت اشک می ریزم
به یادت ای وجودو هستی من

به یادت میمیرم

به یادت ای امید من

اکنون دور از آشیان میمیرم

دلتنگ یک نفر که باشی!

دلتنگ یک نفر که باشی!

تمام تلاشت را هم بکنی تا خوش بگذرد؛

و لحظه ایی فراموشش کنی؛

فایده ندارد...

تو دلت تنگ است؛

دلت برای همان یک نفر تنگ است!

تا نیاید.....تا نباشد...

هیچ چیز درست نمی شود...!!!

گفتم: «بمان!» و نماندی!

گفتم: «بمان!» و نماندی!


رفتی،


بالای بام آرزوهای من نشستی و پایین نیامدی!


گفتم:


نردبان ترانه تنها سه پله دارد:


سکوت و


صعودُ


سقوط!


تو صدای مرا نشنیدی

و من


هی بالا رفتم، هی افتادم!


هی بالا رفتم، هی افتادم...


تو می دانستی که من از تنهایی و تاریکی می ترسم،


ولی فتیله فانوس نگاهت را پایین کشیدی!


من بی چراغ دنبال دفترم گشتم،

بی چراغ قلمی پیدا کردم


و بی چراغ از تو نوشتم!


نوشتم، نوشتم...


حالا همسایه ها با صدای آواز های من گریه می کنند!


دوستانم نام خود را در دفاترم پیدا می کنند


و می خندند!


عده ای سر بر کتابم می گذارند و رؤیا می بینند!


اما چه فایده؟


هیچکس از من نمی پرسد،


بعد از این همه ترانه بی چراغ


چشمهایت به تاریکی عادت کرده اند؟


همه آمدند، خواندند، سر تکان دادند و رفتند!


حالا،


دوباره این من و ُ


این تاریکی و ُ


این از پی کاغذ و قلم گشتن!


گفتم : « - بمان!» و نماندی!


اما به راستی،


ستاره نیاز و نوازش!


اگر خورشید خیال تو


اینجا و در کنار این دل بی درمان نمی ماند،


این ترانه ها


در تنگنای تنهایی ام زاده می شدند؟?

روزی...


روزی آمد،گفت : بی معرفت ، سنگدل ، بی احساس
دوستت دارم
خندیدم...
فریادکشید که نخندباورکن
لبخندزدم...
... اشک هایش جاری شد
گفت به خداقسم...
دلم لرزید
زیرلب گفتم خدایا نام تورابرد
...به تواعتقاد دارد
.امروز زیرلب گفتم خدایا:مراببخش
اگر از ابتدایش باورش میکردم،نام توبه دروغ قسم خورده نمیشد...

حـقـیـقـت دارد !



حـقـیـقـت دارد !

کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی

تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه

بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت !

آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!!