کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

زندگی اجبار نیست...

زندگی اجبار نیست....
وقتــ‗__‗ــی گیــ‗__‗ــج میشــ‗__‗ــدم بـه کلــ‗__‗ــمات پنــ‗__‗ــاه میبــ‗__‗ــردم
امــ‗__‗ــان از امــ‗__‗ــروز کــ‗__‗ــه کلمــ‗__‗ــات خودشــ‗__‗ــان هم گیــ‗_‗ــج و ویــ‗_‗ــج شــ‗__‗ــده اند !

کاش میشد....!



کاش میشد هیچ کس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود

گفته بودی با تو می مانم ولی

رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

سالیان سال تنها مانده ام

شاید این رفتن سزای من نبود

من دعا کردم برای بازگشت

دست های تو ولی بالا نبود

باز هم گفتی که فردا میرسی

کاش روز دیدنت فردا نبود

احساس من...


و این پایان خط زدن بر من نیست

آغاز بی لیاقتی توست

همیشه بهترین ها برای من بوده و هست

اگر مال من نشدی قطعا بهترین نبودی

این تو نیستی که مرا فراموش خواهی کرد

این منم که به یادم اجازه نخواهم داد از نزدیکی ذهن تو عبور کند

صحبت از فراموشی نیست صحبت از لیاقت است

و من محکمتر از آنم که آنچه اسمش را غرور گذاشته ام برای تو به زمین بکوبم

احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداختنش فقیر بودی.


تهایی....


رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید،


عکس تنهایی خود را در آب...


آب در حوض نبود


ماهیان می گفتند:


هیچ تقصیر درختان نیست


ظهر دم کرده تابستان بود


پسر روشن آب، لب پاشویه نشست


و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد.

وقتی دلت خسته شد...


وقتی دلت خسته شد

دیگر خنده معنایی ندارد

فقط میخندی تا دیگران

غمه آشیانه کرده در چشمانت را نبینند

وقتی دلت خسته شد

دیگر حتی اشک های شبانه هم آرامت نمیکنند

فقط گریه میکنی چون

به گریه کردن عادت کرده ای

وقتی دلت خسته شد

دیگر هیچ چیز آرامت نمیکند

به جز

دل بریدن و رفتن


روزهای زندگی ام...

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی

که تو در آغوشمی

با تو گرم هستم و نمی سوزد عشقمان،

ای خورشید خاموش نشدنی

همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد

و تویی سرچشمه زلال این دل....







آدمها اهسته...

اهستـــــــــه گفت : خــدانگهـــدارت


در را بست و رفت ...


آدمهـــــــا چــه راحت مسئولیت خــــــود را


بـه گـــــــردن خــــــدا مـــــی اندازنـد...


دلم هوای دیروز را کرده

دلم هوای دیروز را کرده ،
هوای روزهای کودکی را ..
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد !
.
.
. دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم ؛
الفبای زندگی را ..
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند .
دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو !