کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

میترسم



می خندم!
تظاهر به شادی می کنم!
حرف میزنم مثل همه…
اما…
خیلی وقت است مرده ام!
خیلی وقت است دلم می خواهد روزه ی سکوت بگیرم!
 دلم می خواهد ببارم…


وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست چون نمی تواند

 به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد 

و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می کند،

 تنهایی تو کامل می شود…!میترسم

جهان کوچک من با تو زیباست...

خـیـلی مــمـنـون انـقـد آســون مـنـو داغــون کـردی
واســه احـسـاسی کـه داشـتـم دلـمــو خــون کـردی!
تـو کـه هـیـچ حـسی بـه ایــن قـصـه نـداشـتی واسـه چـی
مـنـو بـه مـحـبـت دو روزه مـهـمـون کـردی؟
هـمـه عـالــم مـی دونـسـتـن کـه بــری مـیـمـیـرم
امـا رفـتی و هـمـه عـالـمـو حـیــرون کـردی
خـیـلی مـمـنـون واسـه هـر چـی کـه آوردی بـه ســرم
خـیـلی مـمـنـون ولـی مـن هـیـچ وقـت ازت نمـی گــذرم
مـن حـواسـم بـه تـو بـود و تـو دلـت سـر بـه هــوا
بـا هـمـیـن سـر بـه هـوایـیـت مـنـو ویــرون کـردی
مـن کـه بـا نـگاه شـیـریـن تـو فـرهــاد شـدم
مـگه ایـن کـافی نـبـود کـه مـنـو مـجـنـون کـردی؟
هـمه عـالـم مـی دونـسـتـن کـه بــری مـیـمـیـرم
امـا رفـتـی و همـه عـالـمـو حـیـرون کـردی
خـیلی مـمـنـون واسـه هـر چـی که آوردی بـه ســرم
خـیـلی مـمـنـون ولی مـن هـیـچ وقـت ازت نـمی گـذرم!

باران برای تو می‌بارد...

این برگ‌های زرد 

به خاطر پاییز نیست 
که از شاخه می‌افتند 
قرار است تو از این کوچه بگذری 

و آن‌ها 
پیشی می‌گیرند از یکدیگر 
برای فرش کردن مسیرت.. 

گنجشک‌ها 
از روی عادت نمی‌خوانند، 
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند 
برای خوش‌آمد گفتن 
به تو.. 

باران برای تو می‌بارد 
و رنگین‌کمان 
– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش – 
سرک کشیده از پسِ کوه 
تا رسیدن تو را تماشا کند. 

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!

یغما گلرویی

خواب دیدن عشق

یک بار خواب دیدن تو

 

به تمام عمر می‌ارزد پس نگو ،

 

نگو که رویای دور از دسترس ، خوش نیست ، 

 

قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولی دل دریایست ..

 

تاب و توانش بیش از اینهاست ..

 

دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد  ...

 

چالش مانکن...


ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻭ ﺧﻂ

ﻣــﺎﻧــﺪﻧــﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ

ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﯽ خـﻮﺍﻫﺪ

و من ﺗـﻮﺍﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ

....


بیا از این شهر برویم!!
اینجا هیچکس
عشق اول کسی نیست….!!!!

پاییزست و دلم هوای انار میکند

پاییزست و دلم هوای انار میکند

سکوت کرده ای رفیق! سکوت سهم ما نبود

سکوت اگر چه حرف داشت به خوبی صدا نبود

دل شکسته کسی وبال گردن تو نیست

چه بی هوا دلم شکست! ولی نه بی هوا نبود

کسی که شیشه دل ترانه مرا شکست

صدای بی محبتش برایم آشنا نبود

رفیق! زندگی همین دو روز های و هوی نیست

وگرنه عمر غاز ها به کوچ مبتلا نبود

هزار بار گفته اند: “چرا سکوت میکنی؟”

مگر همین سکوت تلخ جواب این چرا نبود؟!

سکوت کرده ام رفیق! سکوت زخم کهنه ایست

کبوتر صدایمان از اولش رها نبود!

زلف

زلف پریشان میکنی
حال مرا ویران ڪنی؟
این تاری از گیسوی توست…یا دار قلب عاشقم؟؟

]