کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

نزدیکتر میام...

نزدیک تر میام...حالا میتونم صورت ماه تو واضح ببینم...آره خودتی...چه لباس قشنگی...چقد بهت میاد..چقد آرزو داشته ام من الآن کنارت بودم..الان باید دستای من تو دستات میبود!چی شد یدفه؟نمیدونم...!تو سرم سروصداست...شلوغه..جلو میام...اشکام...خسته شدم..کاش خواب بود..حرفات یادم میاد تو عشق منی عزیزم..بدون تو میمیرم..اونیکه مرد منم نه تو..بازم اشکام..جلوتر میام..نگات به من می افته..فقط نگا میکنی..وامیستم..دیگه جلوتر نمیام..اه اشکای لعنتی..زیر لب...خوشبخت شی..!لبخند میزنی...اشک میریزم...دیگه منم و اشکام...خودم تنها..!

کاش دروغ نمیگفتی!!!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.