کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

باران برای تو می‌بارد...

این برگ‌های زرد 

به خاطر پاییز نیست 
که از شاخه می‌افتند 
قرار است تو از این کوچه بگذری 

و آن‌ها 
پیشی می‌گیرند از یکدیگر 
برای فرش کردن مسیرت.. 

گنجشک‌ها 
از روی عادت نمی‌خوانند، 
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند 
برای خوش‌آمد گفتن 
به تو.. 

باران برای تو می‌بارد 
و رنگین‌کمان 
– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش – 
سرک کشیده از پسِ کوه 
تا رسیدن تو را تماشا کند. 

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!

یغما گلرویی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد