-
دوستی
9 فروردین 1391 00:51
یه روزی یه پسری بود که یه دختررو خیلی دوسش داشت....دلش می خواست تا آخر عمرش با اون دختر باشه....اما....دختره همیشه می گفت : من اگر چشم داشتم و بینا بودم تا آخر عمرم باهات می موندم... من دوست ندارم توی تاریکی من تو حروم بشی..... و پسر بود که همیشه از این موضوع رنج می کشید و تو خودش می شکست و دم نمیزد.... تا این که یه...
-
یادت میاد؟
7 فروردین 1391 04:09
یادت میاد چی شد که من بک دفعه عاشقت شدم بدون اینکه بزاری سوار قابقت شدم یادت میاد نگات پر از شکایت فاصله بود اما به جاش نگاه من صبور پر حوصله بود یادت میاد وقتی بهت گفتم چقدر دوست دارم گفتی ببین من فرصت این قصه هارو ندارم یادت میاد با این جواب خسته شدم از زندگی تو رفتی من موندم و یاد دریا غرق تشنگی یادت میاد که عمر من...
-
امتحان عشق
7 فروردین 1391 01:24
در جلسه امتحانِ عشق من ماندهام و یک برگۀ سفید! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی.. درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود! در این سکوت بغضآلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند! و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش میکشد! عشق تو نوشتنی نیست.. در برگهام، کنار آن قطره، یک قلب میکشم! وقت تمام است. برگهها...