-
ازدواج گوگوش و هومن خلعتبری !
23 مرداد 1391 15:48
ازدواج گوگوش و هومن خلعتبری ! خبرهای منتشره حاکی از این است که گوگوش و هومن خلعتبری بعد از گذشت یک دوره نامزدی با یکدیگر ازدواج میکنند! هومن خلعتبری در برنامه تلوزیونی آکادمی موسیقی گوگوش به عنوان داور مسابقه گوگوش و بابک سعیدی را همراهی می کند. گوگوش درباره این ازدواج میگوید: من طالب مردی هستم که چشم به ثروتم نداشته...
-
از ببر حلزون ها نترسید! + تصاویر
18 مرداد 1391 10:51
بچه ها علاقه زیادی به جمع کردن صدف حلزون دارند و این موجود بی صدا و بی آزار که آن را معمولا بزرگتر از یک سکه ندیده ایم تا چه حد می تواند بزرگ باشد. به گزارش سه نسل، یک نوع حلزون غول پیکر، البته در مقیاس حلزون ها وجود دارد که در افریقا یافت می شود این حلزون عجیب که به ببر حلزون ها معروف است جزو بزرگترین حلزوهای دنیاست...
-
زنبور عسل چند معده دارد؟
17 مرداد 1391 19:29
این حیوان با تمام کوچکی اش دو معده دارد . موقعی که شیره گل ها را می مکد ، این غذا داخل معده اولی می گردد که به وسیله دریچه ای به معده دومی مرتبط است ؛ وارد می شود . معده دوم عملیات گوارشی را انجام می دهد.
-
چرا حلقه ازدواج ؟ چرا دست چپ ؟
13 مرداد 1391 00:55
چرا حلقه ازدواج ؟ چرا دست چپ ؟ میدانید چرا حلقه ازدواج را در سومین انگشت دست چپ میگذارند ؟ یونانیها ورومیان باستان معتقد بودند یک سیاهرگ یا عصب این انگشت را به قلب مرتبط میکند و دقیقا به بخشی از قلب که مرکز احساسات وعواطف است راه دارد بهمین دلیل اگر حلقه ازدواج در این انگشت باشد شور واحساس عاشقانه همواره جاری خواهد...
-
جان من سنگ دلی دل به تو دادن غلط است
31 تیر 1391 21:12
جان من سنگ دلی دل به تو دادن غلط است بر سرراه تو چون خاک فتادن غلط است رفتن اولی است زکوی توستادن غلط است جان شیرین به تمنای تودادن غلط است نخل نو خیز گلستا ن جهان بسیار است ترک زرین کمن موی میان بسیار است بالب همچو شکر تنگ دهان بسیار است نه که غیر ازتو جوان نیست جوان بسیاراست دیگری این همه بیداد به عاشق نکند قصد...
-
رمضان مبارک
30 تیر 1391 22:25
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ... * امسال روزه می گیری؟ + اگر خدا بخواهد ... * من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟ + همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !
-
داستان دیوانگی و عشق
25 تیر 1391 20:35
زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک! دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬ همه قبول کردند. دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... ! همه به...
-
عشق یعنی......
21 تیر 1391 01:03
عشق یعنی اشک توبه در قنوت، خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع، شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود، ذکر یارب یارب از عمق وجود
-
صبر کن عشق تو تفسیرشود بعد برو.....
13 تیر 1391 14:18
صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو لحظه ای باد تو را خواند که با او تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند تو بمان گریه به...
-
بزن بارون............
9 تیر 1391 15:18
بزن بارون بزن خیسم کن آبم کن ترم کن کمک کن تازه بارون من غریبم پر پرم کن بزن آتیش به جونم شعله کن خاکسترم کن بذار سر روی دوشم سایه ات رو تاج سرم کن تو عاشق پیشه ای همیشه ی محشر بپا کن منو عاشق ترین آواره ی عالم صدا کن من از مکتب سراغ قبله ی عشقو گرفتم تو اینجا تا ابد از عشق مردن رو بنا کن بزن بارون بزن خیسم کن آبم کن...
-
لبخند او
8 تیر 1391 13:50
لبخند او ، بر آمدن آفتاب را در پهنه طلائی دریا از مهر، می ستود . در چشم من، ولیکن ... لبخند او بر آمدن آفتاب بود ! فریدون مشیری
-
اگر ماه بودم
28 خرداد 1391 12:47
اگر ماه بودم به هرجا که بودم سراغ تو را از خدا می گرفتم وگر سنگ بودم به هر جا که بودی سر رهگذار تو جا می گرفتم اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی بر لب بام من می نشستی وگر سنگ بودی به هرجا که بودم مرا می شکستی، مرا می شکستی فریدون مشیری
-
انتظار................
11 خرداد 1391 20:32
به کنار پنجره ی بسته امید می روم و به آروزهایی که از دور برایم دست تکان می دادند نگاه می کردم،من ازدورسایه ی چیزی را میبینم که با دستهایش مرا میخواند.مــرگ از پنجره بسته مرا میخواند.دگر به این پنجره عادت کرده بودم چرا که از وقت سپیده تا به هنگام غروب به انتظار دو کفش تازه که بیایند و ذهن این جاده های غم آلود را مرور...
-
و من تردید داشتم که...
10 خرداد 1391 21:40
و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟ و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را! و هنوز دست و پا میزنند ذهن خسته ام… قلب درمانده ام… چشمان بهت زده ام… حرف هایم این روزها سر و ته ندارد!!
-
دوستت دارم
25 اردیبهشت 1391 12:13
گل را برای مکانی ، عشق را برای زمانی و تو رابرای همیشه دوست دارم
-
مادر
22 اردیبهشت 1391 22:27
هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالائی می خواند فراموش نمی کنم، همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است. مادر عزیزم روزت مبارک .
-
خدا حافظی
15 اردیبهشت 1391 21:51
سلام دوستای گلم این روزا خیلی سرم شلوغ هست یعنی فصل شروع امتحاناتم هست و ب خاطر همین نمیتونم وبلاگ رو تا ی مدت به روز کنم. از همه ی شما معذرت می خوام. واسم دعا کنید.
-
سپاسگزارم
15 اردیبهشت 1391 11:03
ازکسانیکه از من متنفرند سپاسگزارم آنها مرا قویـتــــــر میکنند از کسانیکه مرا دوســـت دارند ممنونم آنان قلــــب مرا بزرگتــــر میکنند ... ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــکرم آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابــد ماندنی نیست از کسانیکه با من مـیمانند سپاسگزارم آنان بمن معنای دوســــت واقعی را نشان میدهند.
-
جملات زیبا از کوروش کبیر
10 اردیبهشت 1391 22:48
انان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند * * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * * فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد * * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * * باران باش و ببار و نپرس کاسه های...
-
دختر از پسر پرسید
10 اردیبهشت 1391 18:39
دختره از پسره پرسید من خوشگل م ؟ گفت نه . گفت دوستم داری؟ گفت نوچ گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت پسره بغلش کرد گفت: تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی. تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم.
-
دوست دارم فقط همین
6 اردیبهشت 1391 17:36
هر که آید گوید: گریه کن، تسکین است گریه آرام دل غمگین است چند سالی است که من می گریم در پی تسکینم ولی ای کاش کسی می دانست چند دریا بین ما فاصله است من و آرام دل غمگینم
-
پیر مرد
2 اردیبهشت 1391 20:13
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ...
-
چه کسی مرا دوست می دارد....؟
31 فروردین 1391 16:09
تو را دوست میدارم ،نمی دانم چرا، شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من ، حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد، ولی سخت در این مکتوب فرو مانده ام، چه کسی مرا دوست می دارد....؟
-
کورش کبیر
29 فروردین 1391 16:13
دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.... کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی
-
عشق صدای فاصله هاست
28 فروردین 1391 21:19
... و عشق صدای فاصله هاست دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد چه فکر نازک غمناکی! خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست. نه , وصل ممکن نیست همیشه فاصله ای هست. دچار باید بود وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد. و عشق سفر به روشنی اهتزاز...
-
ای محبوبم.........
23 فروردین 1391 16:03
ای محبوبم......... زندگی را با خار پذیرا باش و زندگی را با تمام زنجیرهایش دوست داشته باش اگر در شب زندگی ات ستاره ای نمی درخشید وحشت مکن بسان صخره های ساحل دربرابر موجهای حوادث مقاومت کن چون خورشید گرم و سوزانگیزباش و لبخند و غمهایت را با تمام وجود نوازش کن زیرا اگر غمی وجود نمیداشت لذت شادی درک نمی شد
-
تو کیستی؟
22 فروردین 1391 14:14
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم. تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو بسان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟ تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟ تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟ تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه! چه...
-
کبوتروآسمان
16 فروردین 1391 18:45
بگذار سر به سینهی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیدهی سر در کمند را بگذار سر به سینهی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خستهجان عمریست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم...
-
قدیمی ترین شعر عاشقانه ی جهان
15 فروردین 1391 15:43
باستان شناسان،قدیمی ترین شعر نوشته شده جهان را برروی یک لوح رسی (از خاک رس) پیدا کردند که در زمان سومری ها ( مبدع خط) نوشته شده که احتمالا در وصف "شوسین" پادشاه سومر که بین سالها ٢٠٣٧ تا ٢٠٢٩ قبل از میلاد مسیح حکومت می کرده بیان شده اما جالب اینجاست که قدیمی ترین شعر عاشقانه جهان در ستایش یک مرد است و...
-
بی تو
9 فروردین 1391 23:39
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه...