-
شیرینی لبانت
3 تیر 1394 09:59
با هیچ مزه ای عوض نمی کنم نمک چهره ات را ولی متعجبم … از شیرینی لبانت در این نمکزار !
-
مرگ بر این ساعت بی هم بودن...
30 خرداد 1394 17:36
لیلــــی تو ندیدی که چــــه با مــن کردند مــــردم چــــه بــــلاها به ســــرم آوردنـــد من از به جــــــــهان آمــــدنم دلــــــــگیرم آمــــاده کنــــید جوخــــه را،مـــی مــــیرم در آینــــه یک مــــردِ شکـسته ست هنوز مرد اســـت که از پا ننشسته ست هنوز یک مــــرد که از چشمِ تو افتاد شـکست مــــرد اسـت ولی خانه ات...
-
یزدان فقط داند که من از بهر چه افتاده ام...
30 خرداد 1394 17:34
مــن برگ پایــیزم که از رنــج زمــان افــتاده ام با هر نسیمی در زمین در پیچ و تاب افتـاده ام هرگز نشــد طوفان مرا یک لحظه از جا برکــند از بــاد پاییــزی چنــین خــارو ذلیــل افتــاده ام من روزگاری پوششی سرسبز و زیبا بـوده ام امــروز که زرد و باطــلم در پیش و رو افتـاده ام روز زبحـر مــردمان بـودم همــیشه ســایه ای...
-
رمضان مبارک
28 خرداد 1394 09:37
رمضان آمد و آهسته صدا کردمرا مستعد سفر شهر خدا کرد مرا از گلستان کرم طرفه نسیمی بوزید که سرا پا پر از عطرو صفا کرد مرا نازم آن دوست که با لطف سلیمانی خویش پله ازسلسله دیو دعا کرد مرا فیض روحالقدسم کرد رها از ظلمات همرهی تا به لب آب بقا کرد مرا زین دعاهاست که با بی برگی و ضعف در گلستان ادب نغمه سرا کرد مرا هر سر مویم...
-
دوســـــــــــــــــتت دارم خاص ترین مخـاطب خــــــــــــاص دنیـا
26 خرداد 1394 15:25
با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی ! خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت : دوســـــــــــــــــتت دارم خاص ترین مخـاطب خــــــــــــاص دنیـا
-
خــــیلی دوســـتت دارم
24 خرداد 1394 15:28
❤ به تـــــــــــــو که میرسم مکـــث میکنم ..! انگار در زیباییت چیزی را جا گذاشته ام ! مثلا "... در صـــــدایت ... آرامــــــــش یا ... در چشم هایت ... زندگـــی با تمام ِ وجود مے گویم: مخاطبـــــ خاص ِ زندگے ِ مــــن... خــــیلی دوســـتت دارم
-
...
24 خرداد 1394 15:19
با من بیا زیبای من! تا عشق مهمانت کنم... دردی اگر داری بگو با بوسه درمانت کنم... آرامشت را بی خیال ...امشب به ساز من برقص...! پاسخ بگو،پلکی بزن،تا مست و حیرانت کنم... بنشین فقط حرفی بزن حتی به نرخ عمر من... جانم فدایت! خنده کن تا ماه ارزانت کنم...! ترسوترین ترسای من قید قوانین را بزن ... همراه شو تا آشنا با شیخ صنعانت...
-
یادت میاد...
26 اردیبهشت 1394 21:21
حالا که نیستی بوسه هایم را نثار دیوار های اتاقم میکنم ! همان دیوارهایی که دستهایت را می چسباندی به آنها و . . . چشم هایت را می بستی و … یادت میاد . . .
-
سلامتی....
20 اردیبهشت 1394 19:08
ﺳــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘﯽﻩ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮕﻪ ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﻣﺰﺍﺣﻤﺶ ﻧﺸﻢ ... ﺳـــــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﻭﺻﺎﻟﺶ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺳـــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺖﯾﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺑﯿﺸﻮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ... ﺳــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘﯽﻩ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﻗﻠﺒﻤﻪ ﻭﻟﯽ...
-
اس ام اس
11 فروردین 1394 21:25
با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی ! خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام … تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت : دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا ! . . . پارسی : دوستت دارم ترکی : سنی چوخ ایستیرم کردی : خوشم ده ویی گیلکی یا رشتی : تره دوس دارم انگلیسی : I Love You با چه زبونی...
-
[ بدون عنوان ]
21 اسفند 1393 21:25
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می...
-
[ بدون عنوان ]
13 بهمن 1393 21:21
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . . سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . . سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . . سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . . سلامتی عشق پاکشون. . . سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . . سلامتی دوستی که...
-
.. این روزها ..
14 دی 1393 20:01
.. این روزها .. میخندم... دیگر تب هم ندااااااااارم......... داغ هم نیستم... . دیگربه یادتو هم.....نه.....نیستم. سررررد شده ام.... سرررد سررررد میترسم... شاید دق کرده ام.... کسی چ میداند؟؟؟؟؟؟!
-
غصه ی فرهاد شیرین شد
14 دی 1393 19:59
حرفهایی ناگفتنی دارم دردهایی با وسعتِ دریا قلبِ من با بودنت دلخوش و تو از قلبِ من جدا بودی توبرایم روزگاری قبل، مومنم من ولی...خدا بودی حیفِ آن شعرهای لیمویی که میانِ تک تکِ آنها تلخ میشد رفتنت آرام و تو شیرینِ قصه ها بودی من برایت کوه می کندم قلبِ تو اما! مرا پس زد بعدِ سالها نفیر و درد... از برم رفتی و ماندحسرت غصه...
-
قلب
12 آذر 1393 19:55
قلـــــــــبی که هرجا گیــــــــرکنه که... قلب نیست... قلابه...!!!
-
به این میگن مرد...
2 آذر 1393 20:07
به این میگن مرد... اون مردایـــــــی که با یـــه نــــه گفتنشون میفهمـــــی که دیگــــه نبایــــــد اصـــــرار کنــی اونــــی که قبل از مهمونــــــی بایــــد لباستـــــو نشـــــون بــــــدی تا تاییـــــدش کنــــــه اونـــی که وقتی بهتــــ ا خـــــــم میکنه باید شالتــــــــو بکشـــــی جلــــــــو اونـــــی که...
-
نسل بی احساس...
19 آبان 1393 17:47
بـه فـــقـر ِ احــسـاس ِ”انـــسـانیّـــت”دچـــ ـار شــدیـــم ! نــسلی که دردش را ، کیـبـوردها .. پیامکها .. و تـلفن هـــای ِ پـی درپـی مـی فهمـــنـد …
-
تا دیگر سوز تنهایی رااحساس نکنم...
4 آبان 1393 22:24
دلم یک ملاقات غیرمنتظره می خواهد تا قبله ی بغض ودلتنگی م را گم کنم لبخندهایم دیگر تلخند نباشد دوستت دارم را پیش نویس این وصال بلا تکلیف کنی نذر دلت که شبانه باعود عشق ! مرورمی کردی برایم بخوانی، مثل موسی شبان باخدا.. تکیه گاهم شوی تا ململ آغوشت لباسم شود ودیگر سوز تنهایی رااحساس نکنم...
-
عاشق بی حیا نیست...
16 مهر 1393 12:59
♦ وقتی میخواهند عاشقانه بنویسند : تصویری نیمه عریان را به متن اضافه می کند . ♦ وقتی میخواهند عشق را تعریف کنند : از برهنگی مانکن های غربی استفاده می کنند . ♦ وقتی میخواهند به دیگران نشان دهند عاشق شده اند : دختری را با نگاه های هوس آلود انتخاب می کنند . معلوم نیست عاشق ها بی حیا شده اند یا بی حیا ها عاشق . . . ! ! !
-
مدت هاست تنهایم...
9 مهر 1393 17:50
مدت هاست تنها یم اما دلـــــــــــــــــــــــتنگ اغوشی نیستم.... خسته ام ولی به تکیـــــــــــــه گاهی نمی اندیشم ... چشم هایم ترهستندوقرمز ولــــــــــــــــــــــــــــــی رازی ندارم .... چون مدت هاست!!! دیگرکسی را"خـــــــــــــــــیلی"دوست ندارم....
-
ای کاش میفهمیدی...
9 مهر 1393 17:47
او میخندد و میگویم نخند........!!!!! او می آید و میگویم نیا........!!!! او گریه میکند و میگویم نکن................!!!! میگوید عاشقتم.....میگویم لازم نکرده فقط برو......!!!! با دلی خسته و شکسته می رود برای همیشه.....!!!! ولی ای کاش میفهمید که تمام کلماتم از دوری او رنگ تضاد گرفته بود.....!!!!
-
بسلامتی کسی که عادت کردم به نبودنش...
9 مهر 1393 17:41
به سلامتی کسی که عادت کردم به نبودنش،ولی بازم دلم بودنش رو میخواد.... سلامتی تنها ماه زندگیم که بعد رفتنش حتی شبام هم سوت و کور شده... سلامتی مخاطبی که دیگه خاص نیست چون مال من نیست...!!!!
-
بی تابی...
8 مهر 1393 17:39
تمام بار دنیا ماند بر پهنای دوش من! نوازش کرد سیلی های بیرحمانه گوش من مرا سهراب وار از تیغ نا غافل بنوشانید! که بعد ازمرگ من می آورید افسوس، نوش من مرا مصلوب می بینید اما راضی ام زیرا که رسوا می شود حواریّ آدم فروش من! بکوب ای هستی ِ جلاد میخت را به دستانم! که چون منصور میمـاند به تاریخت سروش من پرم از گنج های سرخ و...
-
...!!!
2 مهر 1393 09:07
دست از پا خـــــــطا کنی تعویضـــــــــــــــــ میشــــــــــوی.. همین حوالــــــــی کسی شبیـــــه توست... این است پیــــــــام عشــــــق های امـــــــــــــــــــــروزی!
-
لب هایت هر ثانیه لمس خواهد شد
19 شهریور 1393 10:46
شب شد لحظه ها را نقاشی باید کرد در دفتر عشق وقتی تو باشی لب هایت هر ثانیه لمس خواهد شد چشمهایت حلقه در چشمهایم هیس با قاب طلایی نگاهت با من حرف بزن
-
دخترک کبریت
6 شهریور 1393 18:40
بعد از سال ها دخترک کبریت فروش را دیدم! بزرگو زیبا شده بود.... به او گفتم:کبریت هایت کو؟؟ میخواهم این سرزمین را به آتش بکشم! خنده ی تلخی کرد و گفت:کبریت هایم را نخریدند... سالهاست که خودم را میفروشم!
-
ارغوان....
1 شهریور 1393 18:39
اکنون که ارغوان به تو نفروخت گل فروش پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش از یاد بردن غم عالم؛ میسر است اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش ""فاضل نظری""
-
برگرد
19 مرداد 1393 21:58
برگرد و تمام دنیا را غافلگیر کن.... من حتی با خدا هم شرط بسته ام...
-
دل نوشته های زنده یاد پناهی
17 تیر 1393 08:13
سیاه سیاهم با زرد هماهنگم کن استاد! گاه حجم یک کلاغ کنتراست یک تابلو را حفظ میکند چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان نه به دستی ظرفی را چرک میکنند نه به حرفی دلی را آلوده تنها به شمعی قانعند واندکی سکوت...... ما چیستیم ؟! جز ملکلولهای فعال ذهن زمین ، که خاطرات کهکشان هارا مغشوش میکند ! گز میکند خیابانهای چشم بسته از بر...
-
ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﭼــﻪ ﻣﯿﺘﺮﺳﺎﻧﯽ ؟
12 تیر 1393 11:29
ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﭼــﻪ ﻣﯿﺘﺮﺳﺎﻧﯽ ؟ ! ﺍﺯ ﻧﺒـــــﻮﺩﺕ ؟ﺍﺯ ﺗﻨـــــﻬﺎﯾﯽ ؟ ﺍﺯ ﮔـــــﻢ ﺷﺪﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺩﻣﮏ ﻫﺎ ؟ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺎﻧــﯽ ﮐﻪ ﺍﮔـﺮ ﻧﺒـﺎﺷـﯽ ﮔـﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨـﻢ ﻭ ﻣﯿﻤﯿــﺮﻡ ؟ ! ﺁﺥ ﮐﻪ ﭼﻘــﺪ ﺗﻮ ﺳـﺎﺩﻩ ﺍﯼ ...ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧـﯽ ﮐﺴـﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷــﺪ ﺩﯾﮕــﺮ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫــﺪ ...ﺍﮔــﺮ ﺗﻤـﺎﻡ ﻭﻗﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟـﺎﯼ ﺧـــــﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻦ ... ﺻــﺮﻑ ﺁﺩﻡ ﺷــﺪﻥ ﺧﻮﺩﺕ...